لباسم را تکان میدهم
غم از او میریزد
غم‌ از تمام جانم می‌ریزد
انگار یک غم مانده‌ از من
که حبس در جسمی خسته است
فقط ميخواهم که آن غم هارا آزاد کنم
میخواهم که دیگر به جسم من محدود نشوند و تمام جهان را فرا گیرند
ایا جهان ظرفیت غم های مرا خواهد داشت؟
#جهان #غم #من #ظرفیت #جسم #حبس #آزاد #لایک #فالو
دیدگاه ها (۰)

‌Playing the role of pain in a forced smile. ایفاگر نقش درد ...

تنهایی مثل دریاستفقط قسمت کم عمق اش قشنگه و لذت بخشه از یه ج...

‌‌‌مردیم از خوشی*خنده‌ی حضارزنده‌ایم به امید واهی*گریه‌ی حضا...

‏فکر میکردم این آدمایی که تو چندسال اخیر وارد زندگیم شدن واق...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط