سینه میجوشد ز درد بی زبان

سینه می‌جوشد ز درد بی زبان
ای نوای بی‌نوا نی را بخوان

نی حدیث حسرت و حرمان ماست
نی دوای درد بی‌درمان ماست
دیدگاه ها (۲)

حرف‌هایی هستکه باید به تو بگویممثلا بگویم بودنت حواسم را پرت...

لب باز مي كني كه بخندي، نمي شود!شاعر: سمانه_كهرباييان

خدایا تو که نگفته ها رو میدونی نرفته ها رو بلدی پس به دلشوره...

همیشه قصه شب در همین خلاصه شده استتو غرق خوابی و من غرق آرزو...

هرکه در خلوت شب از همه بیدارتر است دلش از زخم زبان خسته و ت...

با حالتی نزار گرفتارِ خود شدمبا چشم اشکبار گرفتارِ خود شدمگر...

بمان در سینه ام ز آنجا که هم جانی و جانانینفس میگیرم از بویت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط