Gentlemanshusband

#Gentlemans_husband
#season_Third
#part_292


+خب داداش، زن داداش بلند شین برین اتاق خودتون میخوام بخوابم، شب خوش

و بوم
درو کوبید
جونگکوک زهر ماری نثارش کرد رو به من گفت

_بریم؟
+اوکی بریم

رومو ازش گرفتمو همینکه یه قدم ازش فاصله گرفتم دوباره توی هوا معلق شدم
جیغی کشیدمو دست پا زدم
مثل پر کاه منو گرفته بودو داشت سمت اتاقمون میرفت
تا رسیدن به اتاق مشترکمون دست پا میزدمو فـ//حش نثارش میکردم
با ورودمون به اتاق درو پشت سرش بستو سمت تخت رفت
نفسم توی سیـ//نه حبس شده بود
این گودزیلا میخواد چه غلـ/طی بکنه؟؟؟
توی یه حرکت منو روی تخت انداخت خودشم اومد روی تخت نشست

+ج جو... جونگکوک!!

پیرهنش رو توی یک حرکت بیرون اوردو خودشو توی اغو//شم انداخت

+چیکار میکنی؟دیوونه شدی؟
_هیییش میخوام بخوابم

+بغـ/ل من محل خواب تو نیست بلند شو...سنگینی
_اذیت نکن منکه وزنمو روت نزاشتم

تصمیم گرفتم کاریش نداشه باشم
ولی مگه میشد به ضربان قلبم که رسیده بود به هزار توجه نکرد؟
امکان داشت؟
داره چه بلایی سرم میاد
این چند ماه نفسم شده بنده به نفسش
بی اندازه دوریش اذیتم میکنه
در. دش در.. دمه
به این حس چی میگن؟
قطعا به رفاقت ساده نیست!!
قطعا دارم بهش علاقه مند میشمو این حس داره روز به روز قوی تر میشه

این اصلا خوب نیست
هیچ خوب نیست
نباید اینطوری بشه
چون هر لحظه امکان داره منو جونگکوک از هم جدا بشیم..
افکارمو پشت سر گذاشتمو به جـ..سه مردانه اش دقت بیشتری کردم
واقعا کیه که بهش علاقه مند نشه؟
خیلی دختر سر سختیم که توی این مدت جلوی خودمو گرفتم..!
دستمو توی موهاش فرو بردمو اروم نوازشش دادم

انگار از این حرکتم خوشحال شده باشه سفت تر بـ//غلم کرد
ده دقیقه ای به همون منوال گذشت
ولی نمیدونم چرا نمیتونستم بخوابم!!
سرشو بلند کردو به چشمام زل زد
تا خواستم حرفی بزنمو ازش بخوام بلند شه سرشو نزدیکم اوردو بو//سه ای روی لـ//بام کاشت

250 لایک