وقتي‌عزیزدلش‌را‌به‌خاک‌سپرد،
دستش‌را‌روي‌‌مزار‌خاکي‌‌او‌گذاشت‌و،
آرام‌سخن‌گفت‌با‌اوتا‌مبادا‌گل‌پرپرش
که‌حال‌به‌خواب‌ابدی‌رفته‌‌بیدار‌نشود
که‌مبادا‌کسي‌صدای‌هق‌هق‌های‌مردانه‌اش
را‌بشود!
اوعَلیست!‌وچه‌کسي‌فکر‌میکرد‌کنارمزار
فاطمه‌اش‌این‌گونه‌‌اشک‌بریزد‌و‌خاک‌مانعی
باشد‌برای‌اینکه‌او‌صورت‌همدمش‌را‌ببیند؟
-اول‌مظلوم‌عالم-
دیدگاه ها (۰)

_حضرت‌آقا:)

‌به‌این‌فکرمیکردم‌چرانمیاداونی‌که‌بایدبیاد؟به‌این‌نتیجه‌رسید...

عزیزدل‌حیدر ،رونگیر‌از‌من‌که‌‌تمام‌دلخوشی‌من‌خنده‌هایت‌بود ....

من دلتنگم...🥺❤️‍🩹:)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط