🎵🎶 بيا برويم روبهروی بادِ شمال .
آن سوی پرچين گريهها
سرپناهی خيس از مژههای ماه را بلدم
که بیراههی دريا نيست.
ديگر از اين همه سلامِ ضبط شده بر آدابِ لاجرم خستهام،
بيا برويم!
آن سوی هر چه حرف و حديثِ امروزست
هميشه سکوتی برای آرامش و فراموشی ما باقیست
میتوانيم بدون تکلم خاطرهای حتی کامل شويم
میتوانيم دمی در برابر جهان
به يک واژهی ساده قناعت کنيم
من حدس میزنم از آوازِ آن همه سال و ماه
هنوز بيت سادهای از غربتِ گريه را بهياد آورم.
من خودم هستم
بیخود اين آينه را روبهروی خاطره مگير.
هيچ اتفاق خاصی رخ نداده است .
تنها، شبی هفت ساله خوابيدم
و بامدادان، هزارساله برخاستم.🎵🎶
#سیدعلی_صالحی
آن سوی پرچين گريهها
سرپناهی خيس از مژههای ماه را بلدم
که بیراههی دريا نيست.
ديگر از اين همه سلامِ ضبط شده بر آدابِ لاجرم خستهام،
بيا برويم!
آن سوی هر چه حرف و حديثِ امروزست
هميشه سکوتی برای آرامش و فراموشی ما باقیست
میتوانيم بدون تکلم خاطرهای حتی کامل شويم
میتوانيم دمی در برابر جهان
به يک واژهی ساده قناعت کنيم
من حدس میزنم از آوازِ آن همه سال و ماه
هنوز بيت سادهای از غربتِ گريه را بهياد آورم.
من خودم هستم
بیخود اين آينه را روبهروی خاطره مگير.
هيچ اتفاق خاصی رخ نداده است .
تنها، شبی هفت ساله خوابيدم
و بامدادان، هزارساله برخاستم.🎵🎶
#سیدعلی_صالحی
- ۹.۴k
- ۱۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط