سفر پویا

مخاطب نا معلوم

ای که بادیدنی ما حالِ پریشان داری
صد دلی را به سری زلف گروگان داری!

گرنخوانی سند از مایی غم آزرده چه حیف؟
که تو در پایی ادا کشته فراوان داری!

ای به تاج آمده ی مصر ، ز یاران نگذر
زانچه داری! همه از درگه ی کنعان داری!

از سری لطف شبی سفره نشینی ما شو
گرچه عار از نمک و نانی فقیران داری!

سازگاری ز تو خواهانیم و دانیم که گَرَم
مدرک از مذهب و از قیبله ی رندان داری!

عاصیاهیچ به تحسینِ جمالت نَغرور
کانچی داری ! همه از لطف ِحقیران داری!

🎵 #سفر
🎤 #پویا
دیدگاه ها (۶)

لعنت

عشق پاک

آدم دلتنگ

حکم ابد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط