لایک و دنبال و کامنت فراموش نشه

لایک و دنبال و کامنت فراموش نشه 🖤
بازم میگم...
رفاقت...😔💔🤝
کاراکتر جدید اومد...😇💔

"ندا"

چند ساعت گذشته بود...
بدنم تب می کرد بالا میاوردم...
درد تا استخوانم می رفت...
مثل این می موند که هر لحظه یکی از استخون هام و بشکنن...
چشمام بسته بود...
حتی حال اینکه پلک هام و هم باز کنم نداشتم...
صدا هارو میشنیدم...
ولی خیلی مبهم...
و...
هر چند وقت یک بار...
سرم به قدری درد می گرفت که انگار با پتک ردن تو سرم...
و هر بار...
یه چیزی یادم میومد...

"مراقبت میمونم..."

صداش آشنا بود...
ولی آنقدر صداش مبهم و اروم بود که نمی تونستم بفهمم کی...
صدا مال کی بوده...
و...
یه تصویر...
مه یه پسر قد بلند بود...
پوستش و با دیدن دست هاش می تونستم بفهمم برنزست...
ولی...
چهرش برام تار بود...
ولی فقط...
یه لبخند و یادم مونده...
یه لبخند...
که باعث می شد ساعت ها...
و یا شاید هم بیشتر...
دلم بخواد بهش نگاه کنم...
هر دندونش...
مثل یه ستاره سفید و درخشان بود...
و لبخند میزد...
درسته تار بود...
و چال گونش و دیدم...
لبخنده به زیبایی تمام رویاهام...
هر لحظه که میگذشت...
حالم بدتر می شد...
تا اینکه...
صدا اومد...

سوفیا_ندا...!؟ندا پاشو...توروخدا بلند شو...(نگران)

آرون_حالش چطوره!؟

گراهام_تبش بالاست...
باید بره بیمارستان وگرنه تشنج میکنه...

ولی...
همون لحظه یه صدای ناآشنا اومد...
صدای که نشنیده بودم...
لحجه داشت...
صداش نرم بود...
ولی محکم و قوی...
اون یه زن بود...

زنه_با هاش حرف زدم...
ولی راضی نمیشه که بره بیمارستان...(لحجه دار...یه حالت آمریکایی داره)

گراهام_دوباره امتحان کن...
وگرنه بد تر از اینی که الان هست میشه...

آرون_به حرف کسی گوش نمیده...
فقط حرف خودش...

سوفیا_ینی چی که گوش نمیده هاااا...!؟
شما احمقین...
این که اون اتفاقات افتاده بود واقعا حقتون بود می فهمین!؟!؟!؟!
کاش هیچ وقت نمیفهمیدم...
ولی حالا که فهمیدم..
امیدوارم که ندا نفهمه...(داد و عصبی...)

آرون_سوفـ...

سوفیا_گمشین بیرونننننن(عصبی)

صدای در اومد...
دارن درباره چی حرف میزنن...
نمیدونم...
لنتی دارم از درد میمیرم...
دیدگاه ها (۵)

لایک و دنبال و کامنت فراموش نشه 🖤 ین خدا یه عقل به این دوتا ...

لایک و دنبال و کامنت فراموش نشه 🖤 لِیدیز اَند جنتلمن آیم بَک...

لایک و دنبال و کامنت فراموش نشه 🖤 اوه...ماسک یادش رفت...😬#رم...

لایک و دنبال و کامنت فراموش نشه 🖤 باح باح...نگران شده...😏😣#ر...

---Chapter: 1Rāz dar Rag-hāPart 22---📍 ویو: الاهمه‌چی تار بو...

وای..وای..دقیقا خود سزار و توصیف کرد..🛐🛐🛐#رمان_مافیایی"ندا"ج...

بچه ها ببخشید برا تخیر چون ادامه شو گم کرده بودم اینم از ادا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط