وقتی ماه کامل میشه پارت ۲۶

جیمین لباسشو در آورد (شلوار داشت) رفت توی وان حموم .روی تخت نشستم و که چشمم خورد به گوشیم .رفتم توی تماس ها که شماره آریان و دیدم (رفیق پسرش )وقتی ۱۹سالم بود و توی اون عمارت کوفتی کار می کردم برای معامله اومده بود اونجا و وقتی اون مرده می خاست منو بزنه آریان جلوشو گرفت و تا تولد ۲۱سالگیم کنارم بود ولی بعد از اون روز دیگه غیب شد و هیچ خبری ازش نبود که دستم خورد رو تماس
.مثل برق گرفته ها پریدم و سعی کردم قطعش کنم ولی از بس استرس داشتم دستم همه جا رفت جز روی قطع تماس (دستم خورد روی بلندگو )و جواب داد
آریان:الو
قطع کردم
متاسفانه از شانس بدم جیمین شنید و از حموم با موهای خیس اومد بیرون (تیشرت+شلوارک تا زانو)
-ا/ت کی بود ؟
+چی....کی بود؟
-خودتو به اون راه نزن شنیدم صداشو
+دادا...شم
-بزار ببینم .گوشی بهم بده
+نه
-ا/ت(چشم های خمار)
+گوشی یک چیز شخصی
که با سیلی که بهم زد حرفم جا موند .دستمو گذاشتم روی گونه ام و با حرص نگاش کردم .بدون هیچ حرفی پسش زدم و از اتاق رفتم بیرون که پشت سرم راه افتاد
-ا/ت ببخشید دست خودم نبود
هیچی نمی گفتم
-ا/ت وایسا..کجا داری میری
و باز هم چیزی نمی گفتم
که دستمو گرفت و منو بر گردوند و کنار دیوار قفلم کرد
+دست از سرم بردار
-دستم روی سرت نیست.روی قلبته
+چی.....بعد از اینکه بهم زدی اینو می گی؟
-چون زنمی
+میخایی بدونی کی بود؟
-کنجکاوم بدونم
+آریان بود .رفیق قبلیم
-چی....تو رفیق پسر داشتی
+اره ..چون وقتی اون مرتیکه می خاست بهم سیلی بزنه اون جلشو گرفت ولی تو...
-ببینم فامیلی آریان چی ؟
+پارک..آریان
-توبا پسر عموی منی؟
-چیییی...آریان پسر عموت
دیدگاه ها (۹)

وقتی ماه کامل میشه پارت ۲۷

وقتی ماه کامل میشه پارت ۲۸

وقتی ماه کامل میشه پارت ۲۵

وقتی ماه کامل میشه پارت ۲۳

قلب یخیپارت ۱۴با اینکه شرط هارو رعایت نکردید ولی گذاشتم، نه ...

●بال های سیاه و سفید○پارت 15

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط