مدرسه اوکی دا

part 39

جیمین : باورم نمیشه اینقدر بزرگ شدی

لیسا: ا/ت چطورییییی

ا/ت: مرسی سیسی بیا با بچه ها آشنا شو یجی یونا لینا نیکی یونجون هوسو سوهو هاری ته مو

لیسا: بعضی هارو می‌شناختم ولی بازم مرسییییی

یجی: شما؟؟؟

لیسا: من یکی از فامیل های کوک هستم که خیلی صمیم وهمینطور با ا/ت هم خیلی صمیمیم (یادم رفت لیسا چه کاره بود😑)

از زبون ادمین جونتون😌
لیدی های من داشتم میگفتم که اینا رسیدن همه خوش بش آشنا شدن و جونگ کوک به لیسا جیمین گفت موضوع رو که از ا/ت خوش اومده بخاطر حرص یجی میخواد جلوش فلان بسار کنه و اونا اوکی دادن همه نشسته بودن تا که ا/ت اومد

ا/ت: جا نیس که من کجا بشینممممم

یجی: بیا جای ....

جونگ کوک: پرنسس اینجا جای توعه ها (اشاره به روی پاهاش)

ا/ت: هوم باشه

یجی: خب میشستی اینجا راحت تر بود

ا/ت: نه مرسی اینجا از همه جا راحت تر و پر از محبته برام

هاری: خب بچه ها نظرتونه یچی بخوریم

نیکی: حاجی فیلم چی ببینیم

یونجون: صدرصد متری شیش و نیم

هوسو: بهترین فیلم

سوهو: خوبه من میزارم

یجی: پس منم پفیلا درس میکنم

ته مو: حله منم میز رو میچینم

ا/ت: من خوابم میاد(آروم)

جونگ کوک: خب بیا بریم ما بخوابیم

هاری: کجا میرین

جونگ کوک: میریم من دوش بگیرم ا/ت لباس عوض کنه

هاری: باشه مواظب خواهرم باش

جونگ کوک: کی از قلبش مواظبت نمیکنه هیش

ویو ا/ت
با بانی کوچولو رفتیم اتاق و خوابیدیم قشنگ یه ساعت یا شاید دو ساعت میشد که دیدم لیسا و یونجون با کله اومدن تو و آب ریختن

جونگ کوک: خر نباشیددددددد

یونجون: نه ترو خدا میکردی توش میخوابیدی

لیسا: ایششش راس میگه

ا/ت: بیاین بخوابین

یونجون: ما کاپل نیستم

جونگ کوک: ولی ما شیپ میکنیم

لیسا: اهع بیا بریم

جونگ کوک و ا/ت: اهع🤣





تامام به تاثیرات عشق ابدی دقت ندید☺️