بہ این شاعر حسادت مےڪنم !
بہ شاعرے ڪہ تو را شعر مےڪند
قصہ مےبافد
عطر لب‌هایت را مےنوشد !
انگشتان تو در موهایش پَرسہ مےزند
خواب تو را مےبیند
در چشمان تو قهوہ سِرو مےڪند
پیشانے تو را مےبوسد
و از پیراهن تو گل رازقے مےچیند !
هر روز تڪرار مےڪند
چقدر تو را دوست دارد و من
حق هیچ‌ڪدام از این ڪارها را ندارم ...

#عرفان_یزدانے

#معین
دیدگاه ها (۲۸)

💘هرگز 💘نفهمیدم عشق واحساسش💘ازروے علاقہ بود یادلسوزے. . .💘 فق...

برای همه‌ی کسانیکه که قلبشون پاکه؛ احساسشون واقعیه و همیشه ر...

دردهای کسی را اڪَر بخواهـې هم نمیـــــــتوانې بخواني...!دَر...

جان غمگين تن سوزان، دل شــيــدا دارم❤ آنچـه شــــايسته ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط