گفته بودی که چرا محو تماشای منی

گفته بودی که چرا محو تماشای منی
آن‌چنان محو که یک دم مژه برهم نزنی
مژه برهم نزنم تا که ز دستم نرود
ناز چشمِ تو به قدر مژه برهم‌زدنی
دیدگاه ها (۱۰)

گریه های بی صدا را عشق یادم داده استسجده برخاک و دعا راعشق ی...

فقط حیدر امیر المومنین است

چه کسی گفته ک مستی فقط از جام شراب است من ز میخانه ی چشمان ت...

چند روزی می‌شود از او ندارم یک خبرغم درون سینه‌ام زور آزمایی...

~ 𝗘𝘆𝗲𝘀 𝗻𝗲𝘃𝗲𝗿 𝗹𝗶𝗲 🫠🫀!گفته بودی که چرا محو تماشای منی؟ آنچنان ...

پرسیدی که چرا محو تماشای منیآنچنان مات که یکدم مژه بر هم نزن...

چای دم كن با محبت ميهمانت ميشوممن همان قند دو پهلوی لبانت مي...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط