مردی نزد روانپزشک رفت و از غم بزرگی که در دل داشت برای دک

مردی نزد روانپزشک رفت و از غم بزرگی که در دل داشت برای دکتر تعریف کرد؛
دکتر گفت: به فلان سیرک برو، آنجا دلقکی هست.
اینقدر می‌خنداندت تا غمت یادت برود.
مرد لبخند تلخی زد و گفت: من همان دلقکم!“

#خاطرات‌بنفش!
دیدگاه ها (۰)

- یه‌دیالوگ‌قشنگ‌هست‌که‌میگه:- یه‌دقیقه‌دیگه‌معلوم‌نیست‌کی‌م...

- هی‌تویی‌که‌میگی‌دوست‌دارم!- معنیش‌میدونی‌چیع؟- دوست‌دارم‌ی...

- وقتی‌یه‌نفر‌یکی‌و‌دوست‌داره!- نمیتونه‌حتی‌یه‌روز‌بدون‌اون‌...

-عع‌یادته‌اون‌روزو؟-ارامش‌من‌اون‌روز‌با‌تو‌مث‌ارامش‌کنار‌دری...

قَـهـرِمــآن تکپآرتی V سیرک خالی از آدم ها شده بود سرد و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط