و ما فرو میرفتیم در چیزی که اسمش را نمیدانستیم اما از

و ما فرو می‌رفتیم در چیزی که اسمش را نمی‌دانستیم، اما از غم عمیق‌تر بود و از مرگ کمی خفیف‌تر....
دیدگاه ها (۰)

جز خدا نیست مارا پناهی.....

غزل نویس شدم تا که از تو دم بزنممیان لیقه گیسوی تو قلم بزنمد...

تولد واژه ای است در پی معنا شدنمفهومی ست در تب و تاب رسیدنتو...

خیلی زود دیر میشه بیشتر از اون چیزی ک فکرشو میکنی....

غم مرگ پدر کوچک غمی نیست. جگر می سوزدو درد کمی نیست. پدر زیب...

اگر می دانستیم که آشنایامان در غیاب ما چه چیزهایی درباره ما ...

غم عمیق اونجاست که همونایی که قراره همراهت باشند هم دنیای تو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط