زندگی

من برای داشتنت رویاها بافته ام
لطیف ، عاشقانه و آرام
چقدر دلتنگ توام
و آغوشت به وسعت
حجم دلتنگی هایم
باز است
و آغوشت آخرین پناه من است
و آغوشت
می لرزم
نفسم به شماره افتاده
و ترس تا مغز استخوانم دویده است
و ترس
ترس از دست دادنت
که با چشم برهم زدنی
مرا پرت می کند  به
دنیای معصومانه ی بیقراری ام

و در گره های کور
کلاف زندگی ام می پیچم
جایی خوانده ام پذیرش
درمان همه زخم هاست
همه ناکامی ها
و من پذیرفتم‌
که رویا نبافم
که دلتنگ‌نباشم
که به آغوشت فکر نکنم

ببین بزرگ شده ام
احساسم قد کشیده است
و‌ بیدی نیستم که
دیگر با این بادها بلرزم

ببین یاد گرفته ام
مدارا قشنگ است
فراموشی آرامش  است
و زندگی پر است از
موقتی های تلخ و شیرین

داشتنت شیرین ترین
موقتی زندگی ام بود
و نبودنت تلخ ترین شان
اما پذیرفتم
و این بزرگ ترین
تصمیم زندگی ام بود
پذیرش
دیدگاه ها (۲)

گذر زمان

نعمت الهی

خیال

مقایسه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط