تو تیمارستان با گریه فریاد میزد

تو تیمارستان با گریه فریاد میزد:
به خدا قرصامو میخورم،
فقط دستامو نبندید شبا به تخت ...
شما نمی دونید وقتی نیمه های شب به خوابم میاد و
ازم میخاد بغلش کنم و نمیتونم دستامو به سمتش باز کنم
چقدر درد داره برام ... :( 😔💔🍃
‌‌
دیدگاه ها (۲)

بش میگم دکتر، اگه هیشکی نیاد ملاقاتمون چی؟ نیگا میکنه از بال...

ميفهمي دلتنگي چيه ...؟!همه ميگن بيخيالت شم فراموشت كنم ...اي...

گفتم ببخشین میشه تماشات کنم؟ گفت دیوونه‌ای؟ گفتم بله. گفت خو...

جیمین فیک زندگی پارت ۱۰۳#

نام فیک:عشق مخفیPart: 13ویو جیمین*سوار ماشین شدمو از خونه زد...

#عشق_شفاف part: 7دستامو محکم گرفتو وحشیانه به اون نقطه کوبید...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط