مرا به خلسه میبرد حضور ناگهانیات

مرا به خلسه می‌برد حضور ناگهانی‌ات

سلام و حال‌پرسی و شروع خوش‌زبانی‌ات

فقط نه کوچه‌باغ ما… فقط نه این‌که این محل

احاطه کرده شهر را شعاع مهربانی‌ات

دوباره عهد می‌کنی که نشکنی دل مرا

چه وعده‌ها که می‌دهی به رغم ناتوانی‌ات

جواب کن به جز مرا… صدا بزن شبی مرا

و جای تازه باز کن میان زندگانی‌ات

بیا فقط خبر بده مرا قبول کرده‌ای

سپس سر مرا ببر به جای مژدگانی‌ات...

🦋💗💗🦋🧿

#عاشقانه
#خاصترین
دیدگاه ها (۰)

ناگهان دور شدم از همه ی غمها مناز دعای چه کسی این همه خوبی ب...

‌پزشک نیستیاما درمان دردم توئیدرد چشمانم با نگاه تودرد استخو...

یا از لهیب مکر حسودان به دور باشیا مثل من بسوز و بساز و صبور...

این زندگی همه آن چیزی است که داریم وظیفه ما این است که با زن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط