ای نی محزون کجایی؟ سوختیم/ تیره شد آیینه‌ای کافروختیم
آه از آن آتش که ما در خود زدیم/ دودِ سرگردانِ بی‌سامان شدیم
راندگانِ دل نهاده با وطن/ ماندگانِ غربتِ طاقت شکن
سینه می‌جوشد ز درد بی زبان/ ای نوای بی‌نوا نی را بخوان
نی حدیث حسرت و حرمان ماست/ نی دوای درد بی‌درمان ماست
نی خبر دارد از آن باران که ریخت/ آشیان لک‌لکی از هم گسیخت
نی خبر دارد از آن گم کرده جفت/ آهوی کوهی که جز در خون نخفت
نی خبر دارد ز اشک پهلوان/ دشنه در پهلوی سهراب جوان
نی خبر دارد از آن مردان مرد/ خون‌شان گلگونه رخسار زرد
نی خبر دارد ز درد اشتیاق/ سینه های شرحه شرحه از فراق
بشنو از نی چون حکایت می کند/ از جدایی ها شکایت می کند...

📝🎤 #امیرهوشنگ_ابتهاج
دیدگاه ها (۰)

🌼ســـلام💞صبحتون بخیر🌼چهارشنبه تون پربرکت💞امروزتان شـاد و🌼شمع...

بعضی وقتا خودمون مقصریم. میدونی چرا؟ خودمون نقطه ضعفمونو به ...

گفته بودی که توهم حال مرا میفهمیتلخیِ قصه‌ی هر فالِ مرا میفه...

ساقی بیا که عشق ندا می کند بلندکان کس که گفت قصه ما هم ز ما ...

ساعت از نیمه شب گذشته . مایکی به نامه ای که دختر نوشته بود خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط