گفتم آمین
گفتم: "آمین!"
پیش از آنکه دعا کنم، پیش از آنکه آرزوهای رنگارنگم را رو به رویم بچینم و یکی را انتخاب کنم.
همه چیز را به خودش واگذار کردم
می دانستم که بیشتر از خودم نگران من است و می داند که رویاهای من پر از کوچه های بن بست و تاریک و بی فانوس است و اگر کسی دستم را نگیرد…
چشم هایم را بستم و از ته دل گفتم: "آمین"
چرا که می دانستم یکی آن بالا مرا دوست دارد...
پیش از آنکه دعا کنم، پیش از آنکه آرزوهای رنگارنگم را رو به رویم بچینم و یکی را انتخاب کنم.
همه چیز را به خودش واگذار کردم
می دانستم که بیشتر از خودم نگران من است و می داند که رویاهای من پر از کوچه های بن بست و تاریک و بی فانوس است و اگر کسی دستم را نگیرد…
چشم هایم را بستم و از ته دل گفتم: "آمین"
چرا که می دانستم یکی آن بالا مرا دوست دارد...
- ۳۴.۱k
- ۰۹ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط