برادر شهید از آخرین وصیت در لحظات پایانی عمرش چنین می
✍🏻 برادر شهید از آخرین وصیت در لحظات پایانی عمرش چنین می گوید:
برادرم بر اثر انفجار جراحات زیادی برداشته بود و در بیمارستان بقیة الله بستری شد، برادر عزیزم در لحظات آخر که میخواست به فیض شهادت نائل شود، با ناله ای ضعیف حرف میزد. هر چه دقت میکردم که متوجه شوم چه می گوید صحبت هایش نامفهوم بود. به اطرافیان گفتم یک قلم و کاغذ بیاورید تا چیزی که می خواهد بنویسد.
قلم و کاغذ را به او دادم، ولی متاسفانه بر اثر شدت جراحات توان نداشت که بتواند قلم را روی کاغذ فشار بدهد و بنویسد. مقداری خطوط روی کاغذ کشید ولی باز هم مشخص نبود که چه نوشته است. اما تمام توانش را جمع کرد و روی کاغذ نوشت، آقا سالمه؟؟
به او گفتم آره الحمدلله سالم است. برادرم بعد از شنیدن این حرف به فیض شهادت نائل شد.
روحش شاد و یادش گرامی باد❤️
برادرم بر اثر انفجار جراحات زیادی برداشته بود و در بیمارستان بقیة الله بستری شد، برادر عزیزم در لحظات آخر که میخواست به فیض شهادت نائل شود، با ناله ای ضعیف حرف میزد. هر چه دقت میکردم که متوجه شوم چه می گوید صحبت هایش نامفهوم بود. به اطرافیان گفتم یک قلم و کاغذ بیاورید تا چیزی که می خواهد بنویسد.
قلم و کاغذ را به او دادم، ولی متاسفانه بر اثر شدت جراحات توان نداشت که بتواند قلم را روی کاغذ فشار بدهد و بنویسد. مقداری خطوط روی کاغذ کشید ولی باز هم مشخص نبود که چه نوشته است. اما تمام توانش را جمع کرد و روی کاغذ نوشت، آقا سالمه؟؟
به او گفتم آره الحمدلله سالم است. برادرم بعد از شنیدن این حرف به فیض شهادت نائل شد.
روحش شاد و یادش گرامی باد❤️
- ۲.۸k
- ۱۴ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط