در این ویرانه ی حسرت شبیه مار می رقصم

در این ویرانه ی حسرت شبیه مار می رقصم!
به خود می پیچم از اندوه و مجنون وار می رقصم

من آن زندانی مستم که می خندد به آزادی
شب تشویش زندانبان، به شوق دار می رقصم

کسی دزدیده جامم را، شراب انسجامم را
نمی یابم دوامم را، فقط ناچار می رقصم!!

نمانده قلب همرازی، رفیق ایده پردازی
که بهت آلود و سرگردان_ پر از تکرار_ می رقصم

شبی ای هم صدا بازآ، سکوتم را تماشا کن
ببین در بزم جان کندن چه رقت بار می رقصم!

بگو هم قصه می مانی، کنارم شعر می خوانی
پر از حسی که می دانی، شب دیدار می رقصم

به سازی پوک و پوشالی، در این انبوه توخالی
ببخشا بر من ای مطرب، اگر دشوار می رقصم...!🦋🦋


اله بیرجور گوشه گیر ومنزوی اولموشام کی حتی امیرعلی نین دوغوم گونونون جشنینه گدمدیم,آنامی گورماخدا کی گوی دِمییم😔

#saharshehim💖
دیدگاه ها (۰)

به دور " تـــو " ميگردمتا زيباترين گره دنياشكل بگيرد ڪور شدن...

پذیرا می شوم تو را از جانهم اکنون باز می گویم میان انجمن با ...

تو را آنگونه مى خواهم كه باغى باغبانش راشبيه مادر پيرى كه مى...

غنچه‌ی صبحی دوباره باز شدآفتاب دیگری آغاز شدتا تو پلک مخملت ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط