شد زنده جان من به م زان اد بسارش کنم

🌸❤
شد زنده جان من به مي ، زان ياد بسيارش کنم
انگور اگر منت نهد ، من زنده بر دارش کنم

من مستم از جاي دگر ، افتاده در دامي دگر
هر کس که آيد سوي من ، چون خود گرفتارش کنم

جان نيک ناهموار شد ، تا با سر و تن يار شد
بر مي‌زنم آبي ز مي ، باشد که هموارش کنم

سجاده گر مانع شود ، حاليش بفروشم به مي
تسبيح اگر زحمت دهد ، در حال زنارش کنم

ديريست تا در خواب شد بخت من آشفته دل
من هم خروشي مي‌زنم ، باشد که بيدارش کنم

دل در غمش بيمار شد وانگه من از دل بي‌خبر
اکنون که با خويش آمدم زان شد که بيمارش کنم

در شمع رويش جان من ، گم گشت و ميگويد که ؟ نه
کو زان دهن پروانه‌اي ؟ تامن پديدارش کنم

گر سر ز خاک پاي او گردن بپيچد يک زمان
نالايقست ار بعد ازين بر دوش خود بارش کنم

گويند : وصف عشق او ، تا چند گويي ؟ اوحدي
پيوسته گويم ، اوحدي ، تا نيک بر کارش کنم...

#عاشقانه
#خاصترین
دیدگاه ها (۲)

زخمی که بر دل آید ، مرهم نباشد او راخامی که دل ندارد این غم ...

هم خانه‌ايم ، روي گرفتن حلال نيستناگفته پرسشي ، که سخن را مج...

این همه مستی ما مستی مستی دگرستوین همه هستی ما هستی هستی دگر...

هنتو...#عاشقانه#خاصترین

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط