.

‌ مانندِ
يعقوب
در فراغِ يوسفَش ،
شب و روز براے
نبودنت اشڪ ميريزم.....
سوےِ چَشم هايم رفته ، جان
در بدن نمانده است...
ولي باز هم چَشم انتظار
نشسته ام......
تنهايي مرا به
مرزِ نابودے برده است.....
من به پيراهنی از سوے تو قانعم......
"يوسفِ زندڪَـی‌ام !!
 يا بيا و يا نشانه اے
از آمدنت برايم ‌بفرست....
          ڪـه جانِ دوباره بڪَـيرم"......!!

#ابولفضل_وکیلی

࿐ྀུ༅࿇༅═‎┅─
دیدگاه ها (۰)

دلم تنگه واسه تو آره شدیدا مثل تو آره ندیدمالان کجایی دقیقا ...

°بی تــو چــون شب‌زدڪَان، تا بہ سحــر بیــدارماز هم...

.به خداحافظی تلخ تو سوڪَند نشد.....ڪه تو رفتی و دلم ثانیه‌اے...

شهریور بیقرار رفتن.....و من بی قرار تو.....هدیه میدهد شهریور...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط