گاهی برای شادیام جانم کنارم باش
🌹
گاهی برای شادیام، جانم کنارم باش
شاید همیشه نیستی، اما بهارم باش
فرزند مردادم، ندیدم مهری از دنیا
این چند روز آخرِ عمرم، نگارم باش
از قلب من، تا یک نگاهت هیچ راهی نیست
با یک نگاهت، تو طلوعِ انتظارم باش
من بیفروغ دیدنت گر منزوی گشتم
ای ماه من! تو روشنیِ روزگارم باش
شبهای من بینور و در تاریکی مطلق
در من بتاب گاهی و نور شامِ تارم باش
در جان من آتش زده اندوه این دردم
تو مرهم آن زخمهای بیقرارم باش
یا تو بیا و بار دیگر زندهام گردان
یا شاخهای گل، بر دلِ سنگ مزارم باش
دیوانه گشته این زلیخایت دو روز عمر
چون یوسفی عاشق، بیا و شهریارم باش
گاهی برای شادیام، جانم کنارم باش
شاید همیشه نیستی، اما بهارم باش
فرزند مردادم، ندیدم مهری از دنیا
این چند روز آخرِ عمرم، نگارم باش
از قلب من، تا یک نگاهت هیچ راهی نیست
با یک نگاهت، تو طلوعِ انتظارم باش
من بیفروغ دیدنت گر منزوی گشتم
ای ماه من! تو روشنیِ روزگارم باش
شبهای من بینور و در تاریکی مطلق
در من بتاب گاهی و نور شامِ تارم باش
در جان من آتش زده اندوه این دردم
تو مرهم آن زخمهای بیقرارم باش
یا تو بیا و بار دیگر زندهام گردان
یا شاخهای گل، بر دلِ سنگ مزارم باش
دیوانه گشته این زلیخایت دو روز عمر
چون یوسفی عاشق، بیا و شهریارم باش
- ۷۷۱
- ۰۹ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط