اکنون می‌دانم که عشق برای همه چیز کافی‌ست و باید دوباره روزها را زیست و یأس را به خاموشی و فراموشی سپرد.

آلبر کامو
دیدگاه ها (۶)

تو قبلا همیشه خودت را داشتی، الان هم خودت را داری و بعدها نی...

بگو در شب های تو چی میگذره بی من از شب های تو کی میگذرهبی تو...

سرمایی بودم همیشه ولی …بین خودمان بماندسرمایی تر میشوم وقتیپ...

🗝️«امروز»ببخش بی آن که بخواهی بدانی چه از تو رفت.بتاب چنان ک...

همه ی این ها برای توستتا لبخندی بزنیو منآرام بگیرمساز دست ها...

عشق ( درد بی پایان)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط