مثل یه کابوسه

مثل یه کابوسه....
دلم میخواد چشامو باز کنم با وحشت به اطرافم خیره بشم به صحفه گوشیم زل بزنم با ترس و لرز تندتند قفل گوشیمو باز کنم بیام توصحفه چتت اخرین پیامت که مال چندساعت پیش شب بخیر بوده ببینمو ازته دلم یه نفس عمیق بکشم و بفهمم همش خواب بوده بفهمم هنوزم کنارمی بدونم هنوزم میتونم بغلت کنم میتونم دستات رو حس کنم دوربدنم میتونم لبات رو روی لبام حس کنم....
دلم میخواد تندتند برات ازخواب بدم تایپ کنمو گریه کنمو بگم میترسم اگر نباشی چیکارکنم...
ولی هیچ کدوم ازاینا خواب نیست این دفعه واقعا دیگه کنارم نیستی واقعا دیگع دستات مال من نیست واقعا دیگه بغلت نیست کع توش اروم بگیرم و.....
حس میکنم دارم میمیرم و انقدر حالم بدع که حتی نمیتونم توصیف کنم نمیتونم تایپ کنم.....

و ای کاش صبحی نباشع واسع دیدن این دنیا تخمی....
دیدگاه ها (۰)

و من نمیدونم قرارع شبام رو چطوری صبح کنم....

و مگه میشه من تااخرعمرم فراموش کنم که تو عاشق این بودی؟...

قرار نبود چشمای من خیس بشع... قرار نبود هرچی قرار نیست بشه.....

🙃🌿

روانی منP53

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط