بس نیست که گهگاه به دیدار بیایی

بس نیست که گهگاه به دیدار بیایی
ای کاش که صد بار به تکرار بیایی
تب کرده دلم از غم و اندوه جدایی
باید به پرستاری بیمار بیایی
عاشق شدن این نیست که هر بار که رفتی
در مرتبه ی بعد، به اصرار بیایی !
دلبر شده ای برده ای از دل، دلِ بیدل 
دل دل نکن ای دل، که بر یار بیایی
حتی درِ این خانه اگر بسته بماند 
باید بشود از سر دیوار بیایی !
تا چشم نظر تنگ، نبیند تو و من را 
وقتش شده دور از همه انظار بیایی
بهتر که به همراه خیالات شبانه  
در خواب من خسته به اجبار بیایی
حتی اگر آن هم نشود سهم من از تو 
شعرم شو که در دفتر اشعار بیایی...🦋💞🦋


ایکاش بیایی😔
دیدگاه ها (۰)

باغ و بهاریم سَنسَن...سن اولماسانبهاری من نینیرم...🦋🦋سلااااا...

تقدیم به زندگیم🫀🌹جمالت آفتابِ هر نظر بادز خوبی رویِ خوبت خوب...

شعر آغوش تو عطر نرگس آدینه دارد واژه واژه غنچه های عاشقی بر ...

‍ برای قلب بیمارم ، طبیب ناب دنیاییبه دل افتاده مِهر ِ تو، ب...

...سلام بچه ها چطورین ؟حالتون خوبه ؟امیدوارم تا الان از چند ...

اوایی از گذشته بخش اول:  خاطرات زندگی با یک دکتر روانی. 001 ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط