یه شب شد...
یه شب شد هزار شب و من
می نوشم...
اما چای نه...
قهوه هم نه...
حتی شوکران هم نه
اما تلخ است...
تلخ تر از آنچه تصورش را کنی...
سالها قهوه ها را تلخ نوشیدم...
چای را هم...
من هزاران شب است که ثانیه های دور از او را می نوشم و نفس میکشم
و این تلخ...فرق دارد...
و این تلخ... ادامه دارد...
این تلخ جان فرساست...
می نوشم...
اما چای نه...
قهوه هم نه...
حتی شوکران هم نه
اما تلخ است...
تلخ تر از آنچه تصورش را کنی...
سالها قهوه ها را تلخ نوشیدم...
چای را هم...
من هزاران شب است که ثانیه های دور از او را می نوشم و نفس میکشم
و این تلخ...فرق دارد...
و این تلخ... ادامه دارد...
این تلخ جان فرساست...
- ۱۶.۹k
- ۱۲ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط