زندگی دیگه

وقتی بچه بودم توی صفح صبحگاه. صندلی معلم داشتیم .یعنی معلم باید به سوال های دانش آموز پاسخ میداد .از دبیر زبان پرسیدم .اگه ی پاکن داشتی چی رو پاک می کردی . گفت .:غم و غصه ..همه خندیدن .من باخودم گفتم الکیه بابا ی چیز دیگه رو باید پاک کرد .الان که بزرگ شدم میگم ای کاش اون لحظه به معلمم نمی خندیدم .ای کاش الان من اون پاکن رو داشتم وتمام دردهای این مردم رو پاک می کردم .چون الان هست که دیگه حتی به مدادم هم فکر نمی کنم چه برسه به شادی
#لبخند از روی درد
دیدگاه ها (۰)

شاید زندگی حسودیش می شد که خیلی چیز ها رو بیشتر از اون دوست ...

حالم بد بود کسی نفهمید دیدن درد میکشم اما باور نکردن بی معرف...

ما همون لبخند ای ......

هیچکس

black flower(p,187)

کپشن مهمه ✨عزیزای دلم اون پست قبلی که در مورد گم شدن حامی بو...

شاگرد انتقالی پارت ۶۰

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط