سناریوTATA

#سناریو_TATA
#درخواستی_TATA

وقتی سگشون میاد روی شکممون و اونا غیرتی میشن

نامجون
_من با خودم چی فک میکردم واقعا.... واقعا برات متاسفم
+نامی اشکال...
_هیس هیچی نگو...
+چیشد؟
_میخوام پروف اینستامو عوض کنم این سگ داره اموال منو میدزده😭

جین:
اینجانب کیم سوک جین
اهم... اگه دیگه براتون غذاهای خوشمزه درست کردم اگه دیگه اومدم پیشتون اگه من دیگه...
+جین غلط کردم مگه نه؟(سریع از جاش بلند میشه)

شوگا
(سریع اون و بلند میکنه از رو شکمت خودش سرشو میزاره)
داشتی خیانت میکردی؟
+نه چاگیا این چه حرفیه؟
_تا وقتی یه گربه داری برا چی باید با اون بپری ها؟(ادای گریه کردن و در میاره)

جیهوپ
_پاشو جمع کن بریم
+کجا؟
_برارمش پیش خواهرم دیگه.... یعنی چی... منو که فراموش کرده اومده پیش تو
به حساب جفتتون میرسم

جیمین
(با نگاهای ترسناکش میاد روت خیمه میزنه)
+غلط کردم(اروم)
_نمیپذیرم....

ته
نمیخوام چیزی بگم....

کوک
_نچ.... بو خیانت میاد واقعا که
+نه کوکی
_باشه الان کاریت ندارم...
دیدگاه ها (۶)

#سناریو_TATA #درخواستی_TATA وقتی به بچه 3 سالتون حسودی میکنن...

کوک: هیونگ راس میگه... فقط زیادی اسون گرفته بودم نگاش کن اون...

#سناریو_TATA #درخواستی_TATA وقتی دوست دخترشونیمنامجون معمولا...

#فقط یه_سوءتفاهم_بودP. 2+اوپا(ترس) =(عصبی رو میز زد) بسه... ...

×نمیدونم نمیدونم آبجی .نگران . +.کم کم داشتم از حال میرفتم ا...

کاش براتون مهم بودم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط