شب بست و هفتم

❤️شب بيست و هفتم

در گذر از زندگى با چالش هايى مواجه شدم، روزهايى كه خيلى سخت ميگذشت، انگار كه نميگذشت...
زمان هايى كه حس ميكردم زير بار كوهى از مشكلات در حال له شدن هستم...
ديگر توان مقابله با آن همه مشكل را نداشتم...
اميدم را به همه بستم اما نااميد شدم...
همه را صدا زدم ولى كسى فريادم را نشنيد...

اما..
خدا جونم!
از وقتى با قلبى شكسته و نااميد از همه كس رو به سويت آوردم و با تمام وجودم از تو كمك خواستم، چه زيبا! به من نشان دادى اميدم را كجا ببرم..
به من ثابت كردى تنها تو برايم كافى هستى...
من بايد ياد ميگرفتم وكالت زندگيم را تنها به تو بسپارم...
بعد از آن درهاى رحمت و بزرگيت يكى يكى به رويم باز شد و من را به ساحل امن و پر از آرامش زندگى رساند...

خداى عزيزم!
سپاسگزارت هستم كه مرا به اين باور زيبا رساندى كه تو برايم به شدت كافى هستى...🙏🙏🙏❤️❤️❤️
.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
دیدگاه ها (۳)

#استوری_درخواستی 💚هیچ کس نبود، خدا بودهیچ کس هم نباشه، خدا ه...

#استوری_درخواستی 🧡سه_روز مــانـده🌾ڪه از این رمضـان ڪم بشود🧡ر...

پروردگارا:کمک کن در مسیر زندگیم هیچوقت کسی را قضاوت نکنم دلی...

نیایش شبانه ✨خـدایـا⭐️صفحه اے دیگر ✨از عمرمان ورق خورد ⭐️روز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط