از غرور تا عشق ❤💜🔥﹞
••┈┈┈┅💜🤤›┅┈┈
#part_13
رفتم پایین داشتن میخندیدن
مهراد:به به مادمازل چخبر خوبی
یاس: اره عالیم
مهراد: چرا خجالت نمیکشی
یاس: برای چی باید خجالت بکشم
امیرسام: یادت نیست اومدم بیدارت کنم گفتی چی میشد مثل جلتمنا بغلم کنی منم که خیلی جلتمنم کردم وای گونه هام قرمز شد
مهراد: یک عشقی.در راه است
پاشدم دنپاییم رو دراوردم
امیرسام: چته
یاس: وایسا دارم برات
اون دوید من دوید خسته شد که من نشونه گیری کردم زدم چون قبلا پلیس بودم قشنگ خورد
امیرسام: ای ننه وای سرم
مهراد: زن ذلیل
اون یکی لنگه رو زدم تو سر مهراد
مهراد: چرا میزنی
یاس: من با این جوجه اردک زشت دست نمی دم بعد عاشق شدم
مثل چی دروغ گفتم
امیرسام: اگه من جوجه اردکم پس توهم کوتوله ای ای سرم
حرصی شدم جیغ زدم
امیرسام: غلط کردم وای گوشم
اومدم حرف بزنم که رها گفت
-کیا میان مافیا
یاس: من
رها: فقط بگم یاس همیشه برندست
امیرسام: ایندفعه نه من برندم
یاس: ببینم و تعریف کنیم به من میگن بانوی مافیا








••┈┈┈┈┅‹💜🤤›┅┈┈┈••
دیدگاه ها (۰)

واقعا ممنون که حمایت میکنید

سلام اینم از شخصیت های رمان چشم ابیه: یاس بغلیش: رز

از غرور تا عشق ❤💜🔥﹞ ••┈┈┈┅💜🤤›┅┈┈#part_11ارزو اومد بماند چق...

از غرور تا عشق ❤💜🔥﹞ ••┈┈┈┅💜🤤›┅┈┈#part_10رفتم تو اتاقم وای ...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_183وقتی خونه خودمون بودی...

قلب سنگی

رمان ( عمارت ارباب )

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط