تایمی که کو خسته بود تهیونگ با چشمای نگران همش برمیگشت س

تایمی که کوك خسته بود تهیونگ با چشمای نگران همش برمیگشت سمتش تا چِکِش کنه 🥺 و وقتی جونگکوک بیخیال اطراف میشه دست ته رو میگیره و سرش رو می‌ذاره رو شونه‌ی مکان امنش :› تهیونگ هم سرش رو میچسبونه بهش تا بهش بفهمونه کنارشه و حواسش بهش هست🫠
دیدگاه ها (۱)

اصلا انگار نه انگار تهیونگ مهمونه.. تا تهیونگ بهش گفت گردنش ...

*تهیونگ غذا رو میاره*جونگ‌کوك : اوه گارسون اینجا خیلی خوب بن...

مهم نیست کجا و تو چه وضعیتی ؛ اگه تهیونگ ناراحت باشه جونگ‌کو...

وقتی تهیونگ شروع کرد به گریه کردن، جونگ‌کوك پرسید: - تو هم و...

هـ؋ـت وارث🍷Part22با سرعت کشو رو باز کرد و یه جا قرص در آورد ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط