آنقدر دیر آمدی، تا عاقبت "پاییز" شد
کاسه ی صبرم از این دیر آمدن، لبریز شد

تیر، دیوانه شد و مرداد هم از شهر رفت
از غمت شهریورِ بیچاره حلق آویز شد

بی تو یک پاییز، ابرم نم نمِ باران کجاست
بی تو حتی فکرِ باران هم خیال انگیز شد

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟
آنقدر دیر آمدی تا عاقبت پاییز شد..🍁🍃🍂


#دلنوشته_های_ناب_گل_یاس
#بانوی_احساس
#عاشقانه
#ویسگون
دیدگاه ها (۰)

قرارمان باشد به وقتِقدم زدن در کوچهپَس کوچه های شهر ،به وقتِ...

🧡💫سـلام ؛ روزتــون خــوش🤍💫امـروز از خـدا مـیـخـوام🧡💫به آرزوه...

‌هر چند جهان با تب و آشوب عجین‌ استآغوشِ تــــو آرام‌ ترین ج...

زندگی گوشه ی قلبِ تو بهشت است بگورهنِ مخروبه‌ترین گوشه‌ی قلب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط