شهیدی که چشم برزخی داشت!

مادر شهـید:
با مـجروح شدن پسرم محمّدحسین، برای ملاقاتش به بیمارستان رفته بودم، نمی دانستم در کدام اتاق بستری است.
در حال عبور از سالن بودم که یک دفعه صدایم کرد: مادر! بیا این جا!
وارد اتاق شدم. خودش بود. محمّدحسین من! امّا به خاطر مجروح شدن، هر دو چشمش را بسته بودند!
بعد از کمی صحبت گفتم: مادر! چطور مرا دیدی؟! مگر چشمانت بسته نبود؟
امّا هر چه اصرار کردم، بحث را عوض کرد!
دیدگاه ها (۱)

⭕️ هر بچه شیعه که می خواد یک دلیل محکم برای شیعه بودنش داشته...

سروری دارد به زن‌های دو دنیا فاطمهفاطمه یافاطمه فاطمه یافاطم...

صلی الله علیک ایتها الصدیقه الشهیده یا فاطمه الزهرا سلام الل...

صلی الله علیک ایتها الصدیقه الشهیده یا فاطمه الزهرا سلام الل...

﴿ برده ﴾۱۳. part منطقه نوون...عمارت‍...دوره میز شام تنها ن...

زخم کهنه پارت ۲۳ بیهوده ای !!! پدر دائم الخمرش بیاد یا برادر...

[ بازی مرگ ]پارت 84چشم هایش را بست جونگ کوک سمته میز کنار تخ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط