امشب کمی به حال دلم کم گریستم
یادم به دوست آمد و نم نم گریستم
ای آشنا بیا و از سخنی آشنا بگو
اندازه ی تمام آدم و عالم گریستم

بی روی یار هیمنه ی شب تمام شد
عشقش برای جان و دلم التزام شد
من‌ را ببر به کوی دل انگیز عاشقی
حالا که دل برای دلبر دلداده رام شد

شب تا سحر به خواب من آمد خیال دوست
پرسیدم از محبت نیکو خصال دوست
یا هو کنان به سوی من آمد به شوق گفت
جان‌ها فدای لحظه ای از حس و حال دوست

آنان که مست روی تو هستند خوشدلند
دلداده اند و فارغ ِ از دیده و دلند
شب را نمی دهند به یغمای درد چون
خورشیدی اند و چشمه ی انوار کاملند

شب را به های و هوی جهانی نمی دهیم
این تحفه را به دور و زمانی نمی دهیم
خلوت نشین دوست به اخلاص می شویم
از کوی دوست نام و نشانی نمی دهیم...💞


آلاه سنی ساخلاسن ساینده من دولانم جیرانم🦋🦋

#عاشقانه
#بهترینم
دیدگاه ها (۰)

ای پدر ای با دل من همنشینای صمیمی ای بر انگشتر نگینای پدر ای...

باز هم هوایِ توچه بی گدار میزند به سرچه بی گدار میزند به دلچ...

اجازه هست کــــه اسم ترا صدا بزنمبه عشق قبلی یک مرد پشت پا ب...

ای که می‌پرسی نشان عشق چیستعشق چیزی جز ظهور مهر نیستعشق یعنی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط