تقدر می نوشت
تقدير می نوشت،
و من خط می زدم!
تقدير می خواند،
و من رونوشت بر می داشتم!
رو به رويت، تنها چشمان من بود،
وقتی دور بودی!
و من خاطرات را ورق ورق
خيس می کردم با چشمانم ...
و من خط می زدم!
تقدير می خواند،
و من رونوشت بر می داشتم!
رو به رويت، تنها چشمان من بود،
وقتی دور بودی!
و من خاطرات را ورق ورق
خيس می کردم با چشمانم ...
- ۵.۶k
- ۰۵ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط