رفتن او، پایان خوش تو بود یا آغاز یک درد بی‌پایان ؟

او رفت و قلبم در مه نبودش گم شد.
هر شب، خاطراتش مثل طوفانی خاموش بر جانم می‌ریزند و آرام نمی‌گیرند...
من ماندم و سکوتی که هنوز فریاد می‌زند، و یادهایی که هر نفس مرا می‌سوزانند.
من ماندم و قلبی که در طوفان خاطراتش سرگردان است و هیچ لنگری ندارد ...

دختر جنوبی
غم تاابد .‌‌‌‌......
@zeinab3124
دیدگاه ها (۰)

پایان یک شبکاری سخت پناه میبرم ب آغوش سرد و هوای مه آلود پ...

نوشته بود: «اونی که نباید می‌رفت، رفت، دیگه فرقی نداره کی هس...

نمیشه آدما رو مجبور ب وفاداری کردهیچکس نمیتونه بگهچون من دوس...

بی‌رحممی‌شودکسیکهمیداند،ازتهدلدوستشداری! -------------------...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط