غنچهی دلتنگ امشب میزبان شبنم است

غنچه‌ی دلتنگ امشب میزبان شبنم است
حرفْ بسیار است اما فرصت صحبت کم است

آنکه مدت‌هاست از من چشم می‌پوشد تویی
آنکه می‌گیرد سراغ از خلوتم هر دم غم است

جای حیرت نیست گر در پای عشقت سوختم
عاشقی میراث ما از دودمان آدم است

اشک می‌ریزد مدام از چشم‌هایم، بعد تو
آنچه می‌بینم فقط تصویرهایی مبهم است

از دلیل رفتنت چیزی نمی‌گویم به غیر
دردِدل دارم ولی آیینه هم نامحرم است!
دیدگاه ها (۰)

هیچگاه بر سر مادرتطلبکارانه فریاد نزنزیرا که او فرشته ایست ب...

وقتی ازم میپرسن چند سالته دلم میخواد جواب بدم من شبایی رو گذ...

من به خودم قول دادم به درد خودم بخورم. به خودم قول دادم خودم...

در گوش ما زنها از اولتا الآن زمزمه کردن که هیس! ساکت٬ آرام٬ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط