گویند مرا که‌ دوزخی باشد مست‌
قولی‌ ست خلاف‌ ، دل در آن نتوان بست
گر عاشق و می‌خواره به دوزخ باشند
فردا بینی بهشت همچون کف دست
عمر خیام نیشابوری
می خوردن و گرد نیکوان گردیدن
به زآن‌ که به زرق زاهدی ورزیدن
گر عاشق و مست دوزخی خواهد بود
پس روی بهشت کس نخواهد دیدن
عمر خیام نیشابوری
تا چند زنم به روی دریاها خشت
بیزار شدم ز بت‌پرستان کُنِشْت
خیام ! که گفت دوزخی خواهد بود ؟
که رفت به دوزخ و که آمد ز بهشت ؟
عمر خیام نیشابوری
من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت
از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت
جامی و بتی و بربطی بر لب کشت
این هر سه مرا نقد و ترا نسیه بهشت
عمر خیام نیشابوری
ای دل تو باسرار معما نرسی
در نکته زیرکان دانا نرسی
این جا به می لعل بهشتی میساز
کانجا که بهشت است رسی یا نرسی
عمر خیام نیشابوری
تا کی ز چراغِ مسجد و دودِ کُنِشْت ؟
تا کی ز زیانِ دوزخ و سودِ بهشت ؟
رو بر سر لوح بین که استادِ قضا
اندر ازل آن‌چه بودنی بود ، نوشت
عمر خیام نیشابوری
گردون نِگَری ز قدّ‌ِ فرسودهٔ ماست
جیحون اثری ز اشکِ پالودهٔ ماست
دوزخ شَرَری ز رنجِ بیهودهٔ ماست
فردوس دمی زِ وقتِ آسودهٔ ماست
عمر خیام نیشابوری
دیدگاه ها (۰)

من نمی‌گویم که عاقل باش یا دیوانه باشگر به جانان آشنایی از ج...

شخصى به امیرالمؤمنین علیه‎السلام عرض کرد : فلانى بسار گناه ...

امیرالمؤمنین علی علیه السلام: سر به سلامت می برید اگرسرتان ب...

امام حسن عسکری علیه السلام به ابی هاشم الجعفری فرمودند :یا ا...

گر آمدنم بخود بدی نامدمیور نیز شدن بمن بدی کی شدمیبه زان نبد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط