جمعه که میشه دلم واسه خونمون اون کوچه و همسایه ها تنگ میش

جمعه که میشه دلم واسه خونمون اون کوچه و همسایه ها تنگ میشه اینکه همه خواهر برادر هام جمع میشدن نهار می‌خوردیم و شولی عصر جمعه زیر درخت انگور تو حیاط اینکه داداشم وسط باغچه چایی اتیشی درست کنه و مامانم غصه بخوره که آتیش واسه درخت بد نباشه هی یادش بخیر کاش اینقدر زود همه چیز تموم نمیشد🥀🥀🥀
دیدگاه ها (۰)

یگانه بانو......

اگه یار منی با من وفا کن......

مشهد یا شمال؟؟؟؟؟؟

زیبایی......

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط