در سرزمینی دور جایی که آسمون همیشه بوی شکوفه میده و نور
در سرزمینی دور، جایی که آسمون همیشه بوی شکوفه میده و نور خورشید از لای پردههای حریر میتابه...
دختری زندگی میکنه که شبیه هیچکس نیست.
اسمش رو گذاشتن خانوم z، ولی برای من، اون شاهزادهایه از سرزمین مهربونیها.
لباسش مثل مه صبحگاهی لطیفه، رفتارش مثل نغمهی آروم یه پرندهی دلخوش، و نگاهش... انگار ستارهها رو از آسمون دزدیده باشه. ✨💐
وقتی کتاب میخونه، انگار کل دنیا ساکت میشه تا قصه رو فقط برای اون تعریف کنن.
وقتی نور از لای موهاش رد میشه، فرشتهها حسودی میکنن.
اون نه فقط یه دختره، نه فقط یه پرنسس...
اون همون جادوییه که ناخودآگاه ازت لبخند میگیره و قلبتو سبک میکنه، بیاینکه حتی بدونی چرا. 🙆🏻♀️💘
اگه قراره فرشتهای روی زمین باشه، بدون شک اسمش "خانوم z"ـه.
و من؟
من فقط یه تماشاچی خوششانس توی قصهی حضورشم 💌
_خودم نوشتم، برای کسی که شاید هیچوقت نخونه..
دختری زندگی میکنه که شبیه هیچکس نیست.
اسمش رو گذاشتن خانوم z، ولی برای من، اون شاهزادهایه از سرزمین مهربونیها.
لباسش مثل مه صبحگاهی لطیفه، رفتارش مثل نغمهی آروم یه پرندهی دلخوش، و نگاهش... انگار ستارهها رو از آسمون دزدیده باشه. ✨💐
وقتی کتاب میخونه، انگار کل دنیا ساکت میشه تا قصه رو فقط برای اون تعریف کنن.
وقتی نور از لای موهاش رد میشه، فرشتهها حسودی میکنن.
اون نه فقط یه دختره، نه فقط یه پرنسس...
اون همون جادوییه که ناخودآگاه ازت لبخند میگیره و قلبتو سبک میکنه، بیاینکه حتی بدونی چرا. 🙆🏻♀️💘
اگه قراره فرشتهای روی زمین باشه، بدون شک اسمش "خانوم z"ـه.
و من؟
من فقط یه تماشاچی خوششانس توی قصهی حضورشم 💌
_خودم نوشتم، برای کسی که شاید هیچوقت نخونه..
- ۶.۶k
- ۲۱ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط