یک روزی برمیگردند

یک روزی برمیگردند
یک روزی برمیگردند همه‌ی آن آدم‌هایی که برای رفتن عجله داشتند، همان‌هایی که یک روزی در گذشته، شما را تنها گذاشتند و رفتند،برمیگردند!
یک روزی که در بهترین حالت ممکن زندگیتان هستید، نه دیگر از رفتنش غصه میخورید، نه ناراحت نماندنش هستید،درست وسط دل خوشی‌هایتان سر و کله‌اش پیدا میشود!
در ابتدا شوکه میشوید از برگشتنش،و او همان لحظه شروع میکند از اتفاق‌هایی که بعد از رفتنش برایش افتاده حرف میزند، از بدبیاری‌هایش، از اینکه او هم یک نفر در زندگی‌اش آمد که تنهایش گذاشت، و شما بی توجه به حرف‌هایش فقط نگاهش میکنید،تا اینکه برمیگردد و میگوید:"نفرینم کرده‌ای"؟
و شما تا می‌آیید جوابش را بدهید که نه من نفرین‌ات نکرده‌ام...
حرفش را ادامه میدهد"عیبی ندارد،حق داشتی،من اشتباه کرده‌ام،حالا من را میبخشی"؟
و دوباره تا می‌آیی که بگویی من اصلا همه چیز را فراموش کرده‌ام، می‌پرد وسط حرف‌هایت و میگویید:"البته که حق داری نبخشی!ولی من هنوز هم دوستت دارم"...
و اینجاست که آدم خیلی محکم باید روبه‌رویش بایستد و بگوید:
ببین من بدون تو زندگی کردن را خیلی خوب یاد گرفته‌ام و حاضر نیستم این حال خوبم را با تو تقسیم کنم،همین!

میدانی دوست داشتن بعضی از آدم‌ها در زندگی چیزی به جز ضرر و حال بد برای آدم‌ها ندارد!...
دیدگاه ها (۸)

اما تو یه چیز را هیچوقت راجع به مردها نمیدانی؛این غول بچه ها...

بعضی وقتا آدم دل میبنده به چیزایی که نمیشه یعنی میدونه با هم...

میان بلاهای علاقه، بی رحم ترینشان شاید عذاب تحمل بی اعتنایی ...

شب ها، صداها که تمام می شوند، می نشینم در تاریکی و به صدایت ...

چهار ۲ _ فریب دنیلسال های نوجوانی لیندا با لبخندهای دنیل شکل...

چپتر ۵ _ نقشهاوایل دانشگاه، لیندا خودش را مثل یک سایه نگه می...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط