می ترسم...
از جهانی که یخبندان شده
از مردمی که شبیهِ ماشین شده اند
از دلهایی که محبت را منفعت می دانند
و از قابِ عکس هایِ بی روحی؛
که در خیابان، راه می روند...
دلم برای جهانمان می سوزد
و دلگیر می شوم...
خسته‌ام از اینکه همه‌ی راه تنها بودم
تنها مانند یک گنجشک در باران
خسته از این که هیچ‌وقت کسی رو نداشتم ...
دیدگاه ها (۰)

🌍حمل دُرشکه ثروتمندان با گورخر در انگلیس!لندن سال ۱۹۰۰ میلاد...

بازار رشت روح آدمو زنده میکنه ...🌤️🍃

آفتاب+لب+بومه😍💃💃💃#نوستالژی

محمد معتمدی

شاخه نباتم💙🫂🖇من چه میدانستم بودنت این همه حال خوش دارد. نمید...

حلقه ی اعتماد ماه ها گذشت. سئول دیگر برایم شهر نورها و آوازه...

دختر سایهPart=17رفتیم به سمت کافه نشستیم کنار چان و هر کس سف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط