امروز که من عاشق و دیوانه و مستم

امروز که من عاشق و دیوانه و مستم
کس نیست که گیرد بشرابی دو سه دستم
ای لعبت ساقی بده آن بادهٔ باقی
تا باده پرستی کنم و خود نپرستم
با خود چو دمی خش ننشستم بهمه عمر
برخاستم از بند خود و خوش بنشستم
گر بیدل و دینم چه بود چاره چو اینم
ور عاشق و مستم چه توان کرد چو هستم
می‌برد دلم نرگس مخمورش و می‌گفت
کای همنفسان عیب مگیرید که مستم
رفتی و مرا برسرآتش بنشاندی
باز آی که از دست تو برخاک نشستم
چون حلقهٔ گیسوی تو از هم بگشودم
از کفر سر زلف تو زنار ببستم
در چنبر گردون ز دمی چنگ بلاغت
با این همه از چنبر زلف تو نجستم
تا در عقب پیر خرابات نرفتم
از درد سر و محنت خواجو بنرستم...🦋💞🦋🥂

بایاد حضورت....


#saharshehim💖

#عاشقانه
#بهترینم
دیدگاه ها (۰)

هرکه مجنون نیست از احوال لیلی غافلستوانکه مجنون را بچشم عقل ...

رحمتی گر نکند بر دلم آن سنگین دلچون تواند که کشد بار غمش چند...

‌‌❤❤💞من دوستت دارم دلبر...💞قد قشنگی چشمات 💞قد عشقی که توی صِ...

شبی با یار در خلوت مرا عیشی نهانی بودکه مجلس با وجود او بهشت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط