نجوایی با خویشتن

-
به جای مقدمه

نمی دانم که از کجا و چگونه این ماجرا را آغاز کنم. فقط یکبار بود. نه بیشتر. نمی دانم کجا بود و کی. فکر می کنم هیچ جائی از مکان و زمان نبود.

فقط یکبار بود که او را دیدم.

نمی دانم چگونه بگویم که دلتان پاک بسوزد. نمیدانم چگونه وصف جمالش کنم که عقلتان پاک ببازد و جانتان تازه گردد.

نمی دانم به چه صورت دیدمش:
آنی در صورت طفل شیر خواره ای،
آنی در صورت صنم زیبا و پری روئی،

و آنی در صورت پیر زالی به پیری هزاران هزار سال، به پیری آدم،

و آنی به صورت «من»
و آنی هیچ نبود و جز من کسی نبود.

و همه اینها یک «آن» بود و هزاران سال طول کشید که این «آن» بر من گذشت.

آنچه را که می نالم و چه خام و بچه وار، حسرت دیدار اوست و تلاشی در وصف جمال او و همین.

از کتاب آیا است، است؟
تألیف استاد علی اکبر خانجانی
-
دیدگاه ها (۰)

راز بکارت، عدم بکارت و ازدواج

فراق عاطفی زن و شوهر - عشق همزمان به دو نفر

بیماری های حاصل از انکار یا بازی با عشق

کامل شدن آدم و حوا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط