شمارا نمیدانم اما

شمارا نمیدانم اما ...
من دلم گاهی لک میزند برای شعر
اینکه یک فنجان چای بریزم
کنارش تکه شکلاتی تلخ بگذارم
با چاشنی گلاب ویا گاهی هِل
در گوشه ی دنج اتاقکی روی قالی قرمز رنگ تبریزی،
چهار زانو بنیشینم
و تکیه بدهم به تکه متکایی مخمل، به رنگ قرمز اناری!
دیوانی در دست بگیرم از شهریار، فضولی،شاملو و ...
میچسبد
مثل لالایی مادر بر کودک چهارماهه ی بیقرارش
مثل یک پیاله باقالی داغ در شب های سرد زمستانِ سرعین
یا مثل یک آب تنی غافلگیرانه در چله ی تابستان !
نمیدانم من گم میشوم در میان ابیاتش
یا اینکه دنیای خیال از واقعیت زندگیمان دلچسب تر است !!!!
من‌ دلم گاهی لک میزند برای صدایت...
صدایم کن🦋💕🦋



#عاشقانه
#خاصترین
دیدگاه ها (۰)

السلام علیک یا صاحِبَ الزَّمانِ✨سلام بر... غریب ترین غریب زم...

یه شکل از دوست‌داشتن هست ، خیلی قشنگه!‏سعی میکنه ثانیه به ثا...

جای تو خالی ست!درتمام روزهای منجای تو خالی ست.درتمام ساعت ها...

کنارساحلت بگذارباشمچراغ محفلت بگذارباشمنمیخواهم شوم تاج سرتو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط