half brother فصل ۲ part : 80

لعنتی داشتم گریه می کردم و باید برمی گشتم پیش دوستام باید تمام امشب تلاش کنم که فراموشش کنم یه بار برای همیشه یادمه توی کازینو بهم گفت: کمکم کن غصه هامو غرق کنم
خب این دقیقا همون چیزیه که من الان نیاز دارم.
دوستام توی پیست رقص بودن و تا منو دیدن هلهله کردند. من رو کشیدن تو و تا 1 ساعت رقصیدیم هر چی بیشتر راجع به جونگکوک فکر می کردم باسنم رو محکم تر و سریع تر میچرخوندم تا جایی که موهام مثل برق گرفته ها شده بود گم شدم توی آهنگ ابدا نمی خواستم که متوقف شم تا تمام حس های دردناکی که کلماتش بهم داده بود برگرده نمی خواستم قبول کنم که کاراکتر گرتا حالا از داستان زندگیش خط خورده
نیم ساعت بعد تلفنم لرزید
- تئوریت چیه واسه این که چرا اونطوری تمومش کردم؟
جوابش خشکم کرد برای این که روی زمین پخش نشم
به رقصیدن ادامه دادم انگار که اتفاقی نیوفتاده نمی خواستم دوستام بفهمن باسنم رو تکون دادم و تایپ کردم
گرتا : چون نمی خواستی بهم آسیب برسونی و بقیش به من ربطی نداشته
جونگکوک : مطمئنی؟
گرتا : منظورت چیه؟
جونگکوک : 5 ثانیه تکون دادن باسنت رو قطع کن شاید بهت بگم
چی؟ !
قبل از این که بتونم بچرخم دوتا دست قوی پهلوهامو گرفت و باعث شد که متوقف شم آروم روی کرم خزیدن و بعد با اعتماد به نفس روی باسنم موند اون چنگ ! اون بود جوری که بدنم بالافاصله واکنش نشون داد نه این غیر ممکنه
چرخیدم و بایه جفت چشم خاکستری چشم تو چشم شدم حتی توی تاریکی میدرخشیدند ضربان قلبم شدیدا بالا رفت انگار با کوبش صدای موزیک می زد همه چیز دور و برم مات شده بود وقتی داشتم درک می کردم که جونگکوک رو به روم ایستاده نگهم داشته بود انگار می دونست سوپرایزش احتمالا باعث بشه پس بیوفتم
صدام می لرزید. اونقدر مضطرب بودم که اولین سوالم کامال احمقانه بود
+ چه بلایی سر عینکت اومد؟ !
_ شکست
+ اوه !
بالاخره از شک در اومدم و تونستم سوالی بپرسم که حداقل معنی داشته باشه
+ من یه میلیون تا سوال دارم، چه جوری اومدی اینجا؟ چه جوری پیدام کردی؟ چطور .....
_ ساکت شو گرتا
دهن داغش با لبام درگیر شد وجلوی بقیه سواالتمو گرفت بی مالحظه و آزاد داشت من رو می بلعید اگر شکی راجع به مسائل بینمون مونده بود حالت مالکانه ی بوسیدنش و جوری که کل بدنش رو به من فشار می داد نابودش کرد بدون این که نیازی باشه با کلماتش بگه، بوسمون کاملا رسا بود
زبونش به زبونم شالق میزد وقتی این کار رو می کرد صدایی از ته گلوش خارج میشد از وقتی دیده بودمش اولین باربود که این حس روتا مغز استخوان هام داشتم: او مال منه.

های گایز اینم از پارت هدیه لایک و کامنت بزارید حمایت کنید یادتون نره
با این پارت تنها تون میزارم
دیدگاه ها (۳۶)

half brother فصل ۲ part : 81

half brother فصل ۲ part : 82

half brother فصل ۲ part : 79

half brother فصل ۲ part : ۷۸

حالم بده😭😭😭💔💔💔حالم از خودم بهم میخوره 🥲دلم میخواد بمیرم 💔😭من...

#ایران -تسلیت

گل وحشی منپارت ۵ ویو تهیونگات خیلی خوشگل بود، واییی چم شده ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط