آشناهام غربه ها هستند

آشـــــناهايم: غــــريــبه هايي هـــــســـتند....
کــــه تنها اسمشان را ميدانم...!!          
ميخندم! 
ساده ميگيرم؛ 
ساده ميگذرم...          
با هرسازے ميرقصم!          
نـﮧ اينکـﮧ شادم و از هفت دولت آزاد! نه!          
مدتے طولاني شکستم ؛ 
زمين خوردم ؛          
زجر کشيدم و گريـﮧ کردم          
وحالا براے زنده ماندن          
خود را بـﮧ کو چه علي چپ زده ام          
روحم بزرگ نيست! 
دردم عميق است          
ميخندم تا جاي زخمهايم را نبيني...
دیدگاه ها (۰)

چون جان تو می‌ستانی چون شکر است مردنبا تو ز جان شیرین شیرین‌...

یه روزیهمه‌ی زخم‌های زندگی خوب میشن،امّا بعضی از حرفاهیچوقت ...

پدر مرا ببخشمرا ببخش که هرگز برای نبودت جلوی دیگران اشک نریخ...

دیگه تمامت رو برایِ کسی رو نکنچون وقتی میره.وقتی براش میشی ی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط