بخوان ترانه ی یاران که حال دل فانی ست

بخوان ترانه ی یاران که حالِ دل فانی ست
که سهمِ اهلِ وفا اشک هایِ پنهانی ست

هر آن که روزِ مرادش ستاره ای دارد
هزار رشته ی تقدیر ؛ رویِ پیشانی ست

به باغِ بی بَرِ عمرم گُلی شکفته نشد
خزانِ چهره ی زردم پُر از پریشانی ست

گذشته ام ؛ که تو را عاشقانه جان بدهم
کُجایِ قصه نشستی؟ شبی که بارانی ست

پُر از گلایه و دردم نوایِ غم دارم
شنیده ای که صدایم طنینِ حیرانی ست!

شمیمِ یادِ تو مانده ، به کُنجِ تنهایی
مگو که راهِ رسیدن به عشق طولانی ست

به سال های غم انگیز خویش برگشتم
چقدر حال و هوایم شبیهِ زندانی ست

چگونه میشود از حالِ خود گریزان بود!
قسم به آیه ی چشمت، جزایِ قربانی ست

به سویِ گورِ خودم هر قدم روانه شدم
ببین که هجرِ تو پس لرزه هایِ ویرانی ست...

دلتنگتم...
دیدگاه ها (۰)

یادِ چشمانت "ڪماڪان"روشنی بخشِ شب تارِ من است...🦋💞🦋جانانم نم...

ازدور تورا بوسم و ازدور، فدایتدرطالع من نیست که آیم به سرایت...

دیوانه منم که هربار مرا از خود می رانی بازهم عاشقانه می خواه...

کاشکی قاصدکی پشت درم در بزندمژده وصل وی آرد ، به دلم ...

#پیرمرد ی تمام عمرش را بین #بازار و #کوچه سر می کردهرکسی بار...

پیر مردی تمام عمرش را بین بازاروکوچه سر می کردهرکسی بار در د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط