عمر رفت
پی چه اندیشه ای رفت
بفهمیم چیکار میکنیم
چی میخونیم
بفهمیم چیکاره ایم
بفهمیم...🍃
-------------------------
نی صفا می‌ماندش نی لطف و فر
نی بسوی آسمان راه سفر
خفته آن باشد که او از هر خیال
دارد اومید و کند با او مقال
دیو را چون حور بیند او به خواب
پس ز شهوت ریزد او با دیو آب
چونک تخم نسل را در شوره ریخت
او به خویش آمد خیال از وی گریخت
ضعف سر بیند از آن و تن پلید
آه از آن نقش پدید ناپدید
مرغ بر بالا و زیر آن سایه‌اش
می‌دود بر خاک پران مرغ‌وش
ابلهی صیاد آن سایه شود
می‌دود چندانک بی‌مایه شود
بی‌خبر کان عکس آن مرغ هواست
بی‌خبر که اصل آن سایه کجاست

📚مولانا جان
دیدگاه ها (۰)

تو این جهان نِفرین شده و جَهنمی،اگه عاشقید و عاشقِونه، سختیا...

🖋️بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیمفلک را سقف بشکافیم...

ای کوه تو فریاد من امروز شنیدیدردیست در این سینه که همزاد جه...

ﭘﯿﺮ ﺷﺪﻥ ﺑﻪ ﺳﻦ ﻧﯿﺴﺖ،ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻭﺭﺯﺵ ﻧﮑﻨﯽﮐﺘﺎﺏ ﻧﺨﻮﺍﻧﯽﻋﺎﺷﻖ ﻧﺸ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط